زمانی که نیروی دریایی را ترک کردم مجبور به تصمیمگیری در این مورد بودم که ببینم نصیحت کدام پدرم را دنبال کنم. پدر حقیقیام، پدر فقیرم از من خواست که به دانشگاه برگشته و شغلی خوب در شرکتی بزرگ به دست آورم تا در این صورت بتوانم به عنوان یک کارمند «از نردبان شرکتهای سهامی صعود کنم» پدر بهترین دوستم، پدر ثروتمندم به من نصیحت کرد تا به عنوان یک کارآفرین «نردبان شرکت سهامی شخص خودم را بنا کنم». اما او همچنین گفت که اگر میخواهم یک کارآفرین باشم، ابتدا باید فروش کردن را بیاموزم به همین دلیل تنها به هدف یادگیری کار فروش به شرکت زیراکس پیوستم تصمیم گرفته بودم که یک کارآفرین شوم.
وقتی آماده پریدن از یک سطح کارمند به سطح کارآفرین بودم، زمانی بود که به فروشنده برتر شرکت زیراکس تبدیل شده بودم.
حتی نسبت به تبدیل شدن به یک کارآفرین متعهدتر شده بودم زیرا به این مطلب پی برده بودم که نمیخواهم سی سال بعدی عمرم را سختتر و سختتر کار کنم تا فرد دیگری را ثروتمند کنم. میخواستم کمتر و کمتر کار کنم و بیشتر و بیشتر پول دربیاورم تا خودم را ثروتمند کرده و مالیاتهای کمتری پرداخت کنم، درست همانگونه ک برجساز جوان...
ادامه مطلبما را در سایت برجساز جوان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0borjsazjavan6 بازدید : 40 تاريخ : شنبه 6 آذر 1395 ساعت: 20:21